×
اطلاعات بیشتر باشه، مرسی برای ارائه بهترین تجربه کاربری به شما، ما از کوکی ها استفاده میکنیم

gegli

داستان

به افتخار پدر و مادران نمونه

 پیرمردی با همسرش در فقر زیاد زندگی میکردند.
هنگام خواب ، همسر پیرمرد ازو خواست تا شانه برای او بخرد تا 
موهایش را سرو سامانی بدهد.
پیرمرد نگاهی حزن امیز به همسرش کرد و گفت که نمیتوانم بخرم
حتی بند ساعتم پاره شده و در توانم نیست تا بند جدیدی برایش بگیرم.
پیرزن لبخندی زد و سکوت کرد..
پیرمرد فردای انروز بعد از تمام شدن کارش به بازار رفت و ساعت خود را فروخت و شانه برای همسرش خرید ..
وقتی به خانه بازگشت شانه در دست با تعجب دید که همسرش موهایش را کوتاه کرده است و بند ساعت نو برای او گرفته است .
مات و مبهوت اشکریزان همدیگر را نگاه میکردند.
اشکهایشان برای این نیست که کارشان هدر رفته است برای این بود که همدیگر را به همان اندازه دوست داشتند و هرکدام بدنبال خشنودی دیگری بودند.
به یاد داشته باشیم.
اگر کسی را دوست داری یا شخصی تو را دوست داشته باشد باید برای خشنود کردن او سعی و تلاش زیادی انجام دهی..
عشق و محبت به حرف نیست باید به ان عمل کرد...

یکشنبه 13 اردیبهشت 1394 - 12:24:13 PM

ورود مرا به خاطر بسپار
عضویت در گوهردشت
رمز عبورم را فراموش کردم
نظر ها

???

???.......

http://w.gegli.com

ارسال پيام

شنبه 19 اردیبهشت 1394   11:01:11 AM

لایک..............

???

???.......

http://w.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 13 اردیبهشت 1394   4:58:54 PM

Likes 1

عشق که باشه همه مشکلات روزگار حله....

http://noorani.gegli.com

ارسال پيام

یکشنبه 13 اردیبهشت 1394   3:01:36 PM

Likes 3

خوش به حال زن و مردی که هم رو خیلی دوست دارند

به خدا بهشت همین جاست میان این دو زن و مرد

آمار وبلاگ

70080 بازدید

176 بازدید امروز

604 بازدید دیروز

1778 بازدید یک هفته گذشته

Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)

آخرين وبلاگهاي بروز شده

Rss Feed

Advertisements