دو برادر با هم در مزرعه خانوادگی كار می كردند كه یكی از آنها ازدواج كرده بود و خانواده بزرگی داشت و دیگری مجرد بود.
شب كه می شد دو برادر همه چیز از جمله محصول و سود را با هم نصف می كردند.
یك روز برادر مجرد با خودش فكر كرد و گفت :
"درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من مجرد هستم و خرجی ندارم، ولی او
خانواده بزرگی را اداره می كند."
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
در همین حال برادری كه ازدواج كرده بود با خودش فكر كرد و گفت : "درست نیست كه ما همه چیز را نصف كنیم. من سر و سامان گرفته ام ولی او هنوز ازدواج نكرده و باید آینده اش تأمین شود."
بنابراین شب كه شد یك كیسه پر از گندم را برداشت و مخفیانه به انبار برادر برد و روی محصول او ریخت.
سال ها گذشت و هر دو برادر متحیر بودند كه چرا ذخیره گندمشان همیشه با یكدیگرمساوی است. تا آن كه در یك شب تاریك دو برادر در راه انبارها به یكدیگر برخوردند.
آن ها مدتی به هم خیره شدند و سپس بی آن كه سخنی بر لب بیاورند كیسه هایشان را زمین گذاشتند و یكدیگر را در آغوش گرفتند...
حضرت امام علی ( ع ) :
أصْلُ الاخلاصِ اَلیأسُ مِمّا فی اَیْدی النّاسِ.
ریشة اخلاص ناامید شدن از چیزهایی است که در دست مردمان است.
قال الامام الصادق – علیه السلام – : الزّارِعُونَ کُنوزُ الأنامِ.
امام صادق – علیه السلام – فرمودند: کشاورزان گنجهای مردماناند.
بسیار اموزنده بود وقتی خدا در وجود انسان حل بشه دیگه زمینی نیستی همنشین خوبانی....
http://amp1575amp1585amp1586amp1608amp1607amp1575amp1608amp1575amp1605amp1740amp1583.gegli.com
جمعه 2 مرداد 1394 12:02:00 AM
Likes 2خیلی جالب بود ممنون
موفق باشید
71875 بازدید
51 بازدید امروز
254 بازدید دیروز
1789 بازدید یک هفته گذشته
Powered by Gegli Social Network (Gohardasht.com)
Copyright ©2003-2024 Gegli Social Network (Gohardasht) - All Rights Reserved
Developed by Dr. Mohammad Hajarian